نکات و اشاراتی برای اندیشیدن و شاد زیستن
نیاز به ویرایش و تبویب دارد
موضوعاتی برای ترغیب به اندیشیدن و تفکر
بیائید بزرگ باشیم . آنگونه که آفریده شدیم. بزرگ کیست و بزرگی چیست؟ بیائید در سایه مجاهدت شهدا یکی از آرزوهایشان را محقق کنیم.
یک شهید را در نظر بگیرید و فکر کنید که او چه آرزوهایی داشته است؟ تمام احساساتتان را در بارۀ شهدا کنار بگذارید. فکر کنید اصلا آنها را نمی شناسید و تا کنون کلمه شهید را نشنید اید. حالا به شهید شناسی بپردازید، یکی از آنها را انتخاب کنند و درباره اش تفحص نمائید تا به عظمت تمام آنها پی ببرید عظمت شهدا در چیست؟
در آیاتی که در بارۀ شهداست تفکر کنید. مثلاً عند ربهم یرزقون یعنی چه؟ رب کجاست؟ رزق چیست؟ به تفسیرها مراجعه کنید.
احساس، منطق نمی شناسد ولی شما احساساتتان را منطقی کنید. احساس چیست؟ منطق کدام است؟
طبق قانون آفرینش: فردا بهتر از امروز و دیروز است
نتیجۀ عملت به خودت برمی گردد...
خوبی پیروز است.
اینها یعنی چه؟
خیلیها شهدا را دوست دارند ولی در مقام و منزلت آنها شک دارند. یعنی قبول ندارند که شهدای ما هم مثل شهدای صدر اسلام هستند.
تو ثابت کن که شهدای ما هم مثل شهدای صدر اسلام هستند.
هنر نسل ما شهادت طلبی بود تو ثابت کن که این مرگ خود کشی نبود...
=====================
آیا انسان برای خوشبختی می تواند فقط به عقل تکیه کند؟ آیا عقل، انسان را کفایت میکند؟ آیا عقل اشتباه نمی کند؟ بدیهی ترین حکم های عقل چیست؟ با توجه به اینکه حکما به عقل را
پیامبر درونی میدانند آیا نیازی به پیامبران بیرونی نیست؟ فرض کنیم هیچ دین و آئینی تا کنون به بشر ابلاغ نشده آیا بشر میتواند صرفاً با اتکاء به عقل خود به سعادت برسد؟
خداوند چندین بار در قرآن به مثل های اعلا اشاره کرده؟ مثل های اعلا چیستند یا کیستند؟
سهم تو از ابدیت چیست؟ اصلاً ابدیت چیست؟ کشف روش ملاقات جبرئیل با پیامبران شاید قابل تبیین و توجیه باشد ولی به راستی جبرئیل چگونه با خداوند متعال ملاقات میکند و پیام می گیرد و به انبیاء می دهد یعنی می داد.
گذشته را هرگز نمی توان تغییر داد ولی آینده را باید ساخت، چگونه؟ به چه موضوعی علاقه ی وافر داری؟ چهل حدیث در باره اش پیدا کن
تمام موجودات زنده به روح خدائی هستند، آیا انداره روح خدا در یک فیل و یک مورچه و یک انسان برابر است؟؟
قرآن کریم پر است از آیات تفکر و تدبر و تحقیق و عقلانیت، اما برخی از قشریون که فقط به ظاهر قرآن بسنده کرده اند هرگونه تفکری را که با ذائقه آنها جور در نیاید تکفیر و آن را سرکوب میکنند چه در خودشان و چه در دیگران. خودشان که اصلاً اهل تفکر نیستند، چون اگر بودند هر گونه تفکری حتی خلاف تفکر خودشان را با آغوش بازمی پذیرفتند.
اولیاء علیهم السلام فرموده اند تفکر بزرگترین عبادت است و برای آن محدودیت قائل نشده اند چون خالق فکر خداست و فکر نهایتا به خدا باز می گردد حتی اگر با گمراهی شروع شود و علت تحقیقی بودن اصول این نیز همین است.
خدائی که فرموده در موضع انتقام عفو کنید حتما با ما هم همینطور برخورد میکند، اگر ازش بخواهیم و شاید حتی اگر ازش نخواهیم... اما در جائی هم که حق الناس صورت گرفته....
سیستم انتقام گیری آفرینیش طوری تنظیم شده که به صورت اتوماتیک انتقام گرفته میشود مگر اینکه صاحب حق ببخشد...
(8) خدائی که فرموده: اذا مروا باللغوِ مروا کراما ، یعنی وقتی که حرف یا کار لغو ر بیهوده ای می بینید کریمانه از آن بگذرید
منزه تر از آن است که خودش در برخورد با ما جاهلان که عمرمان جز لغو وبیهودگی نیست کریمانه نگذرد و نبخشاید. حتی ممکن است سلاممان هم بکند چون خودش فرموده و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما... یعنی وقتی که جاهلان با آنها به خورد می کنند به آنها سلام میکنند و سلام یعنی پرچم صلح در قالب کلمات. خدایا ببخش...
=======================================
انسان بزرگترین شاهکار آفرینش است.
فی احسن تقویم، یعنی بهترین قوام ، بهترین فرم و شکل و محتوی، یعنی از این بهتر نمی شود ولی تاریخ نشان داده که این اشرف مخلوقات گاهی به درجه اسفل السافلین می رسد.
انسان موجودی است اجتماعی و مجبور و محکوم به زندگی اجتماعی و پذیرش قوانین و دستورات حکومتهاست و حاکمان از دل این نیاز فطری بشر سر بر آورده اند و می آورند.
ست
انسان گذشته زشت و بدی دارد ، تاریخ بشریت پر از جنگ و خونریزی و ظلم و تبعیض و بیعدالتی است و مقصر اصلی خود اوست، هرچند حاکمان مقصر قلمداد میشوند. حاکمان با سو استفاده از انسان توانسته اند به حکومت برسند و در تاریخ هیچ حکومتی وجود ندارد که صالح بوده باشد. فساد اداری در ذات حکومت ها نهفته است،
اگرچه تمام دولت ها و ملت ها در تاریخ تقریبا مثل همند ولی سرنوشت و سرگذشت ملل اسلامی از همه سیاهتر و اسف بارتراست
اگر مسلمین حداقل وحدت و عقلانیت را که دستور اصلی دین اسلام است رعایت کنند تا این حد تبدیل به موشهای آزمایشگاهی دشمنان و بویژه صهیونیزم جهانی نمی شوند و وظیفه شرعی ما همین است
================================
هو الجمیل
خداوند قوی است و قوی ها را دوست دارد، یعنی ضعیف نیست و ضعیفها را دوست ندارد....
همه نظام طبیعیت نظام بقای اصلح است طبیعت مخلوق خداست و نظام بقای اصلح در طبیعت قانون و سنت الهی است.
در طبیعت ضعیف محکوم به نابودی است و قوی ؟ ضعیف؟ را نابود می کند.
* خداوند می فرماید: و نرید ان نمن على الذین استضعفوا فی الارض استضعفوا
نمی فرماید علی الضعفا
استضعفوا یعنی آنها که ضعیف نگه داشته شده اند ولی ضعیف نیستند.
* ان الارض یرثها عبادی الصالحون. صالحون قوی ها هستند، قوی کسی است که روحی قوی دارد (جسم قوی ملاک نیست).
و صالح بودن امری روحی است نه جسمی هرچند، سلامت روح بر سلامت جسم هم اثر می گذارد و برعکس....
=====================
تواضع خوب است ولی نه در بین متکبران و مستکبران، صداقت خوب است ولی نه در بین دروغگویان و حیله گران و شیادان....
ازخود گذشتگی زیباست ولی نه در بین خود پرستان و خودستایان و خود خواهان و افزون طلبان و استثمارگران و فرصت طلبان.
خدمت زیباست ولی نه به خائنها.
خوبی خوب است، خوب بودن هم خوب است اما خوب ماندن از آنها بهتر است ولی خوبی کردن به بدانی که پیوسته بدی میکنند خوب نیست
به احمقها اگر لازم باشد خدمت کن ولی با آنها دوست نشو.
&&&&&&&&&&&&&&
انسان زنده به روح است و ارواح پس از مرگ از بین نمی روند (طبق آموزه های دینی)
قبرستان دیار مردگان و خاموشان نیست شاید مهم ترین مرکز تصمیم گیری برای مردم باشد. یعنی ارواح نقش مهمی در حوادث و تحولات شهرها دارند.
زیارت اهل قبور و فاتحه خواندن یک داد و ستد است یعنی معامله دوطرفه، برای مردگان و زندگان....
اگرچه اعمال دنیوی اموات تغییر نمی کند ولی برگزاری مراسم برای آنها مثل این است که خودشان دعوت کننده باشند و اگر کسی در آن مجلس متنبه شود ثوابش برای میت آنهاست
خودشان نیز در اثر فاتحه خواندن نیز ممکن است منتفع شوند. تمام این مطالب حدسیات هستند و قابل اثبات فیزیکی و تجربی نیست ولی اگر ایمان به غیب وجود داشته باشد پذیرفتن آنها سخت نخواهد بود.
احترام به اموات و زیارت اهل قبور و فاتحه خواندن برای آنها جزء تعالیم ادیان است.
ارواح چگونه ایفای نقش میکنند؟ خدا می داند....
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
وحی و الهام از یک خانواده اند با چند تفاوت.
اشرف مخلوقات شدن انسان بخاطر عقل و اراده او و قدرت تغییر دادن سرنوشت و محیط زندگی اش است.
در تعلیم و تربیت، روح کمال می یابد و این کمال جایگاه او را در زندگی بعدی تعیین می کند.
قرآن کریم : من بخشی الله من عباده العلما
عالمان بیشتر از خدای می ترسند.
تعلیم و تربیت به چند طریق حاصل می شود: 1-مطالعه و درس و کلاس درس 2-تفکر و سیر آفاق و انفس 3-مشاوره
در قرآن کریم کسی که تخت بلقیس را در طرفه العینی از سبا به بیت المقدس یا شهر سلیمان آورد کسی است که کمی علم لدنی است
استاد حضرت موسی در مجمع البحرین کمی علم لدنی داشت.
- در یادگیری روح تعلیم میبیند نه مغز، مغز هم یک عضو است مثل بقیه اعضای کله پاچه!
- روح هرچه آموزش ثبت می بیند به خدا نز دیکتر می شود شدبرد این روند از گهواره تا گور باید ادامه یابد.
چون خداوند علم و عالم مطلق است
علم مفید علمی است که در راستای عبودیت و بندگی باشد و علم مضر علمی است که بنده را از عبادت و عبودیت باز داد...
به قول امام راحل (رد): اگر تهذیب در کار نباشد علم توحید هم به درد نمی خورد.
- عبودیت یعنی بندگی و بندگی یعنی زندگی.
علمی سفید است که باعث شود بندگان خدا از زندگی و از خالق خود راضی تر باشند و کفران نعمت نکنند و به حریم یکدیگر تجاوز نمایند. علم مفید علمی است که در راستای اهداف خلقت و در مسیر حرکت کائنات، به سمت کمال باشد .
کمال روح نه فقط در یادگیری بلکه در تخلق به صفات الهیه است.
برداشتن زاد و توشه برای آخرت (یعنی تقوا) به منزله تهیه امکانات برای یک زندگی بهتر و بالاتر که هم در دنیا به درد بخورد و انسان را به رضایتمندی و شکرگزری برساند و هم برای آخرت
سجده فشتگان به آدم به این شکل نبوده که در مجلسی در حضور پروردگار به آدم سجده کرده باشند.
این سجده همیشه ادامه داشته و دارد.
بعضی ها با یک یا چند سوال به هم می ریزند و به کفر می رسند و بعضی به ایمان.
گاهی چیزی که باعث موفقیت می شود فقر است. فقر برای کسب معرفت و تفکر و سپاس
کسی که با تیغ به نفی و انکار تو بر خاسته به اثبات تو آمده است...
غم نان را ز بعضی ها اگر منها کنی، باری
ز کل هستشان چیزی دگر باقی نمی ماند. حرص را از زندگی منها کنید
تا بهشت خویش را پیدا کنید...از خودم
مرگ و شهادت
انسان یک جان بیشتر ندارد و حتما می میرد و بهترین مرگ شهادت در راه خدمت به خلق خداست، خدا که نیازی به خدمت ندارد. و بهترین خدمت ایجاد امنیت و آسایش برای مردم است.
شهادتها با هم تفاوت بسیار دارد، شهادت در غربت های ناشناخته، شهادت با دستهای بسته و پیکرهای نیم جان مدفون در گورهای دسته جمعی شهادت در حال مجروحیت با تیر خلاصی، شهادت در اثر جراحت های بی امداد، شهادت در تنهایی و بدون اثر و نشان، شهادت در اسارت، شهادت از شکنجه، شهادت از تشتگی، شهادت در اعماق رودخانه و دریا....
تمام شهدا امامزادگان عشقند و وصل به حلقه ی باب الحوائجها، اما مفقودین بخاطر شهادت در غربت های کشف نشدنی و زجر و هجری که کشیدند مقامی والاتر دارند. همینکه دل ما بیشتر به حالشان می سوزد یعنی مهم ترند.
* شهادت اگرچه برای شهید شیرین است اما برای یاران و بازماندگان او تلخ است و گریه و عزاداری برای او لازم، چنانکه پیامبر رحمت در شهادت جناب حمزه سید الشهدا عزا گرفت و گریست...
به تعبیر امام راحل شهادت هنز مردان خداست، در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، انقلابیون و رزمندگان جان خود را به کف می گرفتند و به استقبال شهادت می رفتند. لذا حضور در جیهه مساوی بود با احتمال شهادت.
شهید از نظر جامعه یک قهرمان ملی است، از نظر دین، شهید مرزوق الهی و مهاجر الی الله است.
شهید از نظر آمار یکی از تلفات انسانی جنگ است اما از نظر پدر و مادرش یک فرزند است، خود مادر است، خود پدر است.
مادری با هزار نذر نیاز و آرزو و پس از نه ماه بارداری و سفتی و مواظبت و مراقبت فرزندی به دنیا آورد، دو سال شیر می دهد و شبانه روز او را تر و خشک می کند. با هزاران زحمت او را کم کم می پروراند تا از آب و گل در بیاید و روی پای خودش بایستد و به مدرسه برود. پس از آن مشکلات جدیدی شروع می شود و این رنجهای روزافزون همچنان ادامه پیدا می کند تا کودکش تبدیل به جوانی برومند شود.
آنگاه جنگی در می گیرد و جوانش به جبهه می رود و کشته می شود و یا دیگر هرگز برنمی گردد و انتظار مادر بیچاره ابدی می شود و از غصه دق می کند و دیدارشان به قیامت می افتد ... این کوتاهترین داستان ممکن هر شهید است، آنگاه ما به سادگی می گوئیم در دفاع مقدس حدود ۲۵۰ هزار نفر شهید شدند و ۲۵۰ هزار شهید یعنی حدائل پانصد هزار زندگی پرپر شده بلکه بیشتر...
حرف ی ون از نماز از از تبخش این جاهای شماز است چون خودمان را هم در نماز شریک ں کتنے . سبحان ربی العظیم وبحمده یعنی رب من، در حالیری توانستیم بگوییم سبحان رب العظیم (ب) انی) و همچنین در سلام تازه السلام علینا ) سلام ) داین در استان ایت الهی معنای این رو با رنگ عارفانه در زندگی تا ما جریان داشت
نکته خیلی غرور انگیز و لکار کی درگفت
* تکمله ای بر یک یادداشت
در یکی از یادداشتهایم که فعلاً نمیدانم کجاست چیزی قریب به این مضمون نوشته ام که یکی از اهداف مهم آفرینش، تکثیر و تولید مثل است و آنچه لازم است به آن اضافه شود مطلب زیر است که شاید در همانجا هم نوشته شده باشد؟
اگرچه تمام کائنات در زایش و تولید مثلند اما هدف غائی خلقت باید چیز دیگری باشد نه فقط تولید و تکثیر. چون اگر حرف غائی خلقت انسان تولید مثل بود، انسانها هم بدون تشکیل خانواده و بدون رعایت مسائل شرعی و قانونی باید مثل حیوانات به تولید مثل می پرداختند و اگر اینطور می شد بچه ها والدین و اجداد خود را نمی شناختند و هیچ خانواده ای تشکیل نمی شد. آنگاه در چنین جامعه ای هیچ قانونی جز قانون تولید مثل افسار گسیخته حاکم نبود.
اما شکی نیست که بزرگترین قانون طبیعی و فطری جهان، تولید مثل است که در انسانها و بعضی از حیوانات بصورت تشکیل خانواده متجلی می شود و تمام قوانین الهی و مدنی کشورها برای صیانت از کانون خانواده بوجود آمده که در اصل به معنای صیانت از زندگی است.
خانواده اولین و مهمترین هسته تمام جوامع بشری است که هدف تولید مثل را در چهار چوب قوانین و مقررات عینیت میبخشد و تشکیل خانواده یعنی همسو شدن با تمام کائنات. پس اگر در جایی نوشته ام که هدف خلقت تولید ش است، تشکیل خانواده شرعی و قانونی را در نظر داشته ام نه تکثیر و تولید مثل افسارگسیخته.
والسلام – صادقی – زرقان 9/9/92
۹۲/۹/۱۲
هو الجمیل
طبیعت می بیند
چو بد کردی مباش ایمین از آنات
که واجب شد طبیعت را مکافات
طبیعت میبیند میشنود، حرف میزند و حس میکند چونبیجان نیست چنان که پنداشته می می شود.
نیروهای خدا در طبیعت غرق نیستند خود طبعیت یکی از بزرگترین مخلوقات غیبی خداست، نیروهای خداوند و طبیعت از هم جدا نیستند، یکی هستند...
ستارگان و کھکشانها هم قسمتی از طبیعتند، طبیعیت آنچه نیست که بیرون از ماست.
ما انسانها هم قسمتی از طبیعتیم، در اصل کل هستی طبیعت است و هستی لایتناهی است. معلوم نیست اول و آخرش کجاست، نه از لحاظ مکانی و نه از لحاظ زمانی، و خدا در طبیعت است اما طبیعت خدا نیست.
چون طبیعت و یا هستی) حادث است و خداوند قدیم است (یعنی خدا حادث نیست) بعضی ها طبیعت و خدا را یکی می دانند ولی این ادعای غیر قابل اثبات ادعائی واهی و پوچ است و هدفش ترویج ولنگاری و بی بند و باری و نفی دین و تکلیف و قیامت است.
درست است که ما اول و آخر طبیعیت را چه از نظر زمانی و چه از نظر مکانی درک نمی کنیم ولی چون عقل می گوید که هیچ چیز نمی تواند بوجود آورندۀ خودش باشد پس هستی هم بوجود آورنده خودش نیست و توسط کس دیگری بوجود آمده و او هرنامی که داشته باشد خداست اما خدا بوجود آورند نمی تواند داشته باشد چون اگر داشته باشد بوجود آورندۀ او خداست نه خودش و این دور و تسلسل اگر میلیاردها حلقه هم داشته باشد باطل است.
آفرینش نهایتاً باید به یک حلقه آخر ختم شود که کسی او را بوجود نیاورده باشد و خودش موجود بوده باشد و او خداوند ازلی و ابدی است . او خدائی است که در سورۀ توحید روزانه دهها بار او را توصیف می کنیم از زبان خودش: یکتاست، بدون شر یک است، زائیده نشده و نه میزاید، نه کسی فرزند اوست نه او فرزند کسی...و هیچکس مثل و مانند او نیست. کاملترین توصیف وجودی خداوند در همین چهار آیه صورت گرفته است.
اما برگردیم به طبیعت و نکات دیگری در بارۀ آن. طبیعت چونکه زنده است، پاداش میدهد و انتقام میگیرد. زنده بودن طبیعت بخاطر زنده بودن گیاهان و موجودات در آن نیست، حتی در جائی که هیچ موجود زنده ای هم وجود ندارد باز طبیعتش زنده است. سنگ ، خاک ، آب، هوا، همه و همه زنده اند ولی ما درک نمی کنیم.
اینکه طبیعیت میبیند بخاطر چشم موجودات زنده اش نیست، سنگهایش هم می بینند، آبش هم میبیند و هوایش هم میبیند و حس میکند چون محال است جائی از طبیعت را پیدا کنی که خدا در آنجا نباشد و چون خداوند در تمام مکانها وجود دارد پس تمام طبیعت زنده است اگر توانستی جائی را پیدا کنی که خدا در آنجا نیست آنجا طبعت مرده است و یا طبیعت نیست و اگر چنین جائی وجود داشته باشد خارج از حکومت و قلمرو خداست و در قلمرو خدائی دیگر است که محال است چنین فرضی قطعاً محال است.
حتی در خلأ هم که ظاهراً هیچ چیز وجود ندارد خدا وجود دارد چون خدا به وجود آورنده آن خلأ است.