سوغات بهشت است غم دوزخی ما
هوالجمیل
سوغات بهشت
تقدیم به دوست قدیمی، هنرمند، ادیب و منتقد گرامی: محسن محمدی
این پنجره را باز نگه دار عزیزم
یک روزنه پرواز نگه دار عزیزم
آئینهام و تشنۀ دیدار ، خدا را
در جلوهگه ناز ، نگه دار عزیزم
اینجاست همان گردنۀ پر خطر عشق
ای عقل ، نده گاز ، نگه دار عزیزم
از هستی من هرچه که خواهی ببر امّا
یک حنجره آواز نگه دار عزیزم
هرچند قفس بسته ، ولی باز برایم
اندیــشۀ اعجاز نگـه دار عزیزم
خوش زخمه به تار دل ما میزنی ای یار
در پرده ، همین ساز نگه دار عزیزم
پایان نده بر لذت و دائم دل ما را
در لذت آغاز نگه دار عزیزم
جان من و تو، این دل هجران زدهام را
تا حشر غزلساز نگه دار عزیزم
اسرار دلم از قفس سینه برون ریخت
افشا مکن و راز نگه دار عزیزم
سوغات بهشت است غم دوزخی ما
این هدیۀ ممتاز نگه دار عزیزم
جبریل به ما گفت: کجا؟ کودک دل گفت:
دروازۀ شیراز نگه دار عزیزم
اینجا پدرم از غم فردوس در آمد!
در گلشن این راز نگه دار عزیزم
والسلام
به نقل از کتاب کوثریه، از سروده های دوران مهاجرت به قم
ارادتمند قدیمی و ملتمس دعا
محمد حسین صادقی