چرا امریکا با روسیه مذاکره میکند و با ایران، نه؟
مذاکرات مستقیم آمریکا و روسیه در عربستان، برخی اظهارنظرها را دوباره فعال کرده است که چرا ایران، چنین کاری انجام نمیدهد و برخی نگرانیها را به رسانهها آورده که ممکن است در این مذاکرات، برخی مسائل ضدمنافع ایران هم انجام شود.
به گزارش خبرآنلاین روزنامه خراسان نوشت: اولا باید واقعبینانه گفت که وقتی دو صادرکننده اصلی نفت در کشور سومین صادرکننده نفت مذاکره میکنند، حتما مسئله نفت و به تبع آن ایران هم جزئی از موضوعات اصلی مذاکره است. پرونده کنترل چین که آنهم از جهاتی به ایران ارتباط دارد نیز حتما از موضوعات این پرونده است. لذا باید مراقب بود و از چارچوب بینتیجه تفاهمنامههای ۲۵ ساله که عملا نفعی برای کشور نداشته بیرون آمد و همین الان قراردادهای روی زمین، استراتژیک و با مدت زمان حداکثر پنج ساله را با طرف روسی تعریف و به سرعت نهایی کرد تا از برخی مشکلات احتمالی بعدی جلوگیری نمود.
اما به سوال اصلی برگردیم؛ چرا ایران چنین مذاکرات مستقیمی را انجام نخواهد داد؟ جواب این سوال در واشنگتن است و نه تهران؛ ترامپ درباره جنگ اوکراین، گفته که جنگ باید متوقف شود و بخشی از خاک اوکراین به روسیه اعطا گردد. این نقطه آغازین گفتوگوهاست تا بعد درباره جزئیات و موضوعات مختلف دیگر مذاکره شود. اما درباره ایران گفته است که کل برنامه هستهای برچیده شود، سلاحهای متعارف و نامتقارن ایران (یعنی هر چیزی برای دفاع از خود) باید کنار گذاشته شود، برنامه فضایی و موشک قارهپیما از بین برود و محور مقاومت به صورت کامل نابود شود. یعنی نقطه آغاز مذاکرات را چنین خواستههای عجیب و استعماری قرار داده است. سپس در ازای این ها تنها این را به ایران میدهد که «اسرائیل آن ها را بمباران نکند». یعنی دیگر حتی از برنامه نفت دربرابر غذا هم سخن نمیگوید چه برسد به رفع تحریم.
سوال این است که اساسا چرا ایران باید وارد چنین مذاکرات از قبل باختهای شود؟ اساسا در چنین وضعیتی چگونه باید مذاکراتی را آغاز کرد که نقطه آغازش اینجاست؟ چقدر باید در مذاکره خوب و کاربلد بود که از نقطه «بمباران نشوید» به «تمام تحریمها برداشته شود» برسیم؟ چگونه میتوان خواستههای او را که معنایش «خلع سلاح» است، به «محدودکردن برنامه هستهای» رساند؟ قطعا چنین چیزی ممکن نیست که بخواهیم سر آن پشت میز بنشینیم. ایران هم که تا زمان انتشار آن سند مکتوب، منتظر ماند ولی وقتی دید با چنین فرایندی نمیتوان به نتیجه رسید، مذاکره را منتفی دانست.
مسئله اصلی اما چیز دیگری است که دوستان قصد ندارند آن را بفهمند. آمریکا برای کنترل چین (که مهمترین مسئله سیاست خارجیاش است) به روسیه نیاز دارد. بیش از سی درصد از انرژی چین از روسیه وارد میشود و ابزارهای بسیار دیگری در دست روسهاست. از طرف دیگر، جنگ اوکراین باید تمام شود تا آمریکا بتواند روی چین متمرکز شود. حال اینکه مسئله ایران دقیقا برعکس است. آمریکا برای پرونده چین، نیاز دارد تا ایران تضعیف شود و به کمک چین نرود. لذا یا باید استعمار شود (آنچنان که در فکتشیت ترامپ آمده) یا باید با فشارهای تحریمی به شدت ضعیف شود.
از طرف دیگر، روسیه به اندازه سه برابر ایران، نفت برای صادرات دارد، لذا مذاکره با او قطعا اولویتی جدی به مذاکره با ایران دارد و امتیازاتی که به او داده میشود هم متفاوت است. روسیه در موضوع جنگ هم دست بالا را دارد. هم بخش بزرگی از خاک اوکراین را در دست دارند و هم اینکه هرلحظه ممکن است ارتش اوکراین از هم بپاشد. لذا قدرت پیرامونی هم متفاوت است.
با این توضیحات مشخص میشود که وضعیت پیرامونی ما و روسیه متفاوت است. اما مهمتر از آن، نوع نگاه دولت ترامپ به موضوعات هم متفاوت است. مسئله اصلی این نیست که چرا کسی در تهران حاضر به مذاکره با تیم ترامپ نیست. مسئله این است که او چیزی روی میز گذاشته که اساسا غیرقابل مذاکره است.
رهبر انقلاب به امیر قطر: تفاوتی بین روسای جمهور آمریکا نیست
مردم یمن خطاب به ترامپ: در جهنم سوزان ما خواهی سوخت
آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژهنامه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیتالله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.
گروه فرهنگی مشرق - آیت اللّه مسعودی خمینی، تولیت حرم حضرت معصومه(س)، در سال 1389 در گفتگو با ویژهنامه اولین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت(قدس سره) در نشریه افق حوزه، از ماجرای کرامت آیتالله بهجت در بازسازی گنبد حرم حضرت، پرده برداشت.
متن این خاطره به این شرح است: من حدود پانزده سال است که از طرف آقای خامنهای، تولیت حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها را دارم. پنج شش سال قبل، یک روزی نگاهم افتاد به گنبد، گفتم بروم بالای پشت بام گنبد، ببینم چه خبر است! رفتم بالا، متوجه شدم که این پوسته روی گنبد که طلایی است، از پوسته زیری، یک مقدار فاصله گرفته و ممکن است خراب بشود، خیلی نگران شدم، آمدم معاون اداری مالی را خواستم و گفتم که این گنبد را شما به یک نفر بگو برآورد کند و ببیند که اگر تمام این را برداریم و از نو طلا کنیم و درست کنیم، چقدر خرجش است؟ چقدر زمان می برد؟ و چقدر طلا می خواهد؟ ایشان با یکی از استادهای فن مهندسی رفتند بررسی و ارزیابی کردند؛ گزارش دادند که240 کیلو طلا و 25 تن مس می خواهد، حدود 400، 500 میلیون تومان هم دستمزد دارد و چهار سال هم کار نیاز دارد تا این را برداریم و از نو به تمام معنا با فن امروزی طلا کنیم. من به ایشان گفتم: ما که پولش را نداریم، چهار میلیارد تومان پول می خواهد، چهارصد، پانصد میلیون تومان هم دستمزد می خواهد، چهار سال هم که وقت می خواهد، که من، نه عمرش را دارم نه پول را؟ پس رهایش می کنیم! ولش کنید!! هرچی خدا خواست.
بیست و چهار ساعت یا شاید یکی دو روز گذشت، رفتم خدمت آیت اللّه العظمی بهجت، به محض این که وارد شدم، آقای بهجت به من فرمودند: "چرا این گنبد را درست نمی کنید؟! این گنبد دارد خراب می شود!" من با خودم گفتم مگر ایشان رفته بالای گنبد و دیده که دارد خراب می شود؟! نرفته است که، کسی هم که دیروز تابحال به ایشان خبر نداده که گنبد دارد خراب می شود. در همین حین ایشان فرمودند: "بله! این گنبد را شما درست کنید. این گنبد دارد خراب می شود و خدا پولش را هم می رساند." بعد فرمودند: "خدا عمرش را هم می دهد!" بدون این که ما یک کلمه صحبت بکنیم، گفتم چشم آقا انشاءاللّه، اما در فکر خودم این بود، من که پول ندارم، چهار میلیارد پول می خواهد، 240 کیلو طلا می خواهد، نمی دانم چقدر پول مزد می خواهد و اینها، گفتم چشم آقا! چشم! ایشان یک وقت صدا کردند: "علی آقا! پنج میلیون تومان بدهید به ایشان برای طلاکاری گنبد،" من در دل خودم گفتم: ما چهار میلیارد تومان پول می خواهیم، آقا پنج میلیون تومان می دهد! چه تناسبی دارد؟! آقا فرمودند: "علی آقا! پنج میلیون تومان دیگر هم به ایشان بدهید، ده میلیون تومان برای خرج گنبد" خوب ما آمدیم و ایشان هم ده میلیون تومان به حساب آستانه ریختند برای نوسازی گنبد.
من به حرم آمدم و با خود فکر می کردم که آخر ما که پولی نداریم و با ده میلیون تومان نمی توانیم کار کنیم. دو سه روزی گذشت؛ علی آقای بهجت زنگ زد و گفت: آقا می فرمایند بیایید اینجا. من رفتم پیش ایشان، فرمودند: "چرا شروع نمی کنید گنبد را؟! خراب است درستش کنید دیگر!" عرض کردم: "آقا! آخر با ده میلیون تومان؟!" ایشان فرمودند: "خدا پولش را می رساند، کار درست می شود." گفتم: "چشم آقا!" من متوجه شدم که قطعاً یک راهی هست و این انجام خواهد شد.
ما در حدود دو سه سال قبل از آن، قطعه زمینی در تهران شراکتی خریده بودیم که بسازیم و بفروشیم تا اگر منافعی داشت بیاوریم در حرم صرف کنیم. این ساختمان نیمه تمام مانده بود و ما پول نداشتیم که خرجش کنیم، کسی هم آن را نمی خرید. من نشسته بودم که یک آقایی از تهران زنگ زد گفت: "آقا من شنیدم که شما یک ساختمان نیمه تمام دارید. من آماده ام برای خریدش که بگیرم تمامش کنم." ما هم که از خدا می خواستیم این کار بشود، گفتم خیلی خوب. آمد، صحبت کردیم و ایشان بالاخره این جا را خریدند و هشتصد میلیون تومان سهم شراکت ما شد که به آستانه بدهد، و بنا شد که امور محضری و قانونی اش انجام شود و پول را به حساب آستانه بریزند. به آقای رئیس جمهور وقت که آقای خاتمی بود، زنگ زدم و گفتم: که ما می خواهیم طلای گنبد را عوض کنیم؛ شما دستور بدهید به بانک مرکزی، 240 کیلو طلا به ما بدهند و از ما سود نگیرند و با همان قیمتی که خریدند به ما بدهند. ایشان گفتند شما باید بروید پیش آقای نوربخش رئیس کل بانک مرکزی، من رفتم پیش ایشان گفتم: ما 240 کیلو طلای بیست و چهار عیار برای ساخت گنبد می خواهیم، آقای خاتمی هم گفتند بیاییم پیش شما. ایشان گفت: من با آقای خاتمی صحبت کنم اگر ایشان دستور بدهد، من انجام می دهم. بعد از دو سه روز زنگ زدند که برای شما 240 کیلو طلا کنار گذاشتیم و هشتصد میلیون تومان پولش می شود! دقت کنید، جریان ها را، من واقعاً یک مقداری تکان خوردم که جریان چی هست؟! و از کجا این ها درست می شود؟ به آن آقا زنگ زدم که پول ما چی شد؟ گفت پول شما آماده است. گفتم بریز به حساب بانک مرکزی! اصلاً ما پول نگرفتیم و آن ها هشتصد میلیون تومان را ریختند به حساب بانک مرکزی بابت 240 کیلو طلا.
خوب این طلا، حالا پول کارگری را از کجا بیاوریم؟! یک آقایی به من زنگ زد گفت که هرچه مزد این جا باشد من می دهم، گفتیم حدود 500 میلیون تومان می شود. گفت هرچی می خواهد باشد، و 500 میلیون تومان ریخت به حساب آستانه. فکر کردیم که خوب دیگر حالا کار درست است، 100 میلیون تومان از این را برداشتیم بردیم تجهیزات خریدیم. گفتند: یک استاد طلاکاری در مشهد هست که گنبد حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را طلاکاری کرده و در این جهت استاد است. ما به ایشان زنگ زدیم که ما می خواهیم این کار را کنیم، شما بیا این جا استادکاری کن، گفت من در پیشگاه حضرت علی بن موسی الرضا کار می کنم و نمی توانم این جا را رها کنم، من این جا رسمی هستم. دو سه روز گذشت که خود ایشان به نام آقای پاکدل که الان هم این جا هست، زنگ زد گفت: من بازنشسته شدم! من نمی دانم آقای بهجت مثل این که همه این ها را می دیده؛ (این ها را که من می گویم، در ظرف بیست روز الی یک ماه درست شده) خوب ایشان آمد و چهار سال وقت پیش بینی شده برای انجام این کار، شد دو سال و دو سه ماه، و این گنبد را که می بینید از نو، مس جدید و طلای جدید با آبکاری جدید، 240 کیلو طلا روی این گنبد طلاکاری شده، دو سال و نیم هم بیشتر طول نکشید.
نثار روح مطهرشان در این شب قدر، شب میلاد آقا امام زمان (عج) صلوات و فاتحه
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، صبح امروز دوشنبه 22 بهمن 1403 راهپیمایی چهل و ششمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در سراسر کشور و همچنین مسیرهای 12گانه در تهران برگزار شد.
هوالجمیل
مثنوی : فرشته چیست..؟
فرشته گفت: بخوان... شد سؤال ما آغاز
چگونه گفت بخوان؟ با اشاره یا آواز؟
فرشته چیست؟ ملائک چه خلقتی دارند؟
کجاست وادی آنها؟ چه هیئتی دارند؟
چگونه سجده به بابا بزرگ ما کردند؟
به روی خاک؟ و یا سجده در فضا کردند؟
..................
۱۸۰ بیت از ص ۳۵۵ تا ۳۶٢ کتاب شریف کوثریه
سرودهٔ ارادتمند : محمد حسین صادقی